سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشجو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

خدایا

    نظر

خدایا یاری ام کن....!

خدایا

از تو می خواهم مرا در مسیر زندگیم تنها نگذاری و یاری ام کنی

هر کجا که مسیر را اشتباه می روم به من تلنگری بزنی و یادم بیاوری که راه درست کدام است

یادم بیاوری که بهترین مسیر از کجا عبور می کند

خدایا

سرنوشت مرا خیر بنویس

تقدیری مبارک

تاهر آنچه تو دیر می خواهی من زود نخواهم

و هر آنچه تو زود می خواهی من دیر نخواهم

کمکم کن تا در همه حال راضی به رضای تو باشم


دوخط موازی

    نظر

 

یه زن و شوهر عاشق اما فقیر سر سفره شام نشستند غذاشون خیلی مختصر و کم بود که یک نفر را به زور سیر میکرد مرد به خاطر اینکه زنش بیشتر غذا بخوره گفت بیا چراغ را خاموش کنیم و توی تاریکی بخوریم زن قبول کرد چند دقیقه چراغها را خاموش کردند ولی بعد که روشن کردند غذاها دست نخورده توی ظرف مونده بود!

  

دو خط موازی... معلم گفت دو خط موازی هیچ گاه به هم

نمیرسند.... مگر اینکه یکی از آن ها بشکند... گفتم:من

خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم؟؟؟؟ معلم لبخند

 تلخی زد و گفت: شاید او هم به سوی خط دیگری

شکسته باشد...!!!!


ترک شیرازی

    نظر

حافظ

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را


صائب تبریزی

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سرو دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد

                         نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را                          


شهریار

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد

نه چون صائب که می بخشد سرو دست و تن و پا را 

سرو دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند

نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را 

 

البته موارد بالا بصورت رسمی و از قول شاعران شناخته شده بود . بهرحال داستان به اینجا ختم نشد و در گوشه کنار اشعاری را با مضامینی مشابه داریم :برای نمونه 


آگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم یه من کشک و دو من قارا 

سر و دست و تن و پا را ز خاک گور میدانیم

زمال غیر میدانیم سمرقند و بخارا را

و عزراییل ز ما گیرد تمام روح اجزا را

چه خوشترمیتوان باشد؟؟ زآن کشک و دو من قارا


اما داستان باز هم ادامه یافت 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

 

به خال هندویش بخشم سریر روح ارواح را

 

مگر آن ترک شیرازی طمع کار است و بی چیز است؟

 

که حافظ بخشدش او را سمرقند و بخارا را

 

کسی که دل بدست آرد که محتاج بدنها نیست

 

که صایب بخشدش او را سرو دست و تن و پا را 

 

  

و نهایتا به این شعر میرسیم که با کمی تغییر در وزن. حافظ را مسؤل تمام این دعاوی میداند 

چنان بخشیده حافظ جان! سمرقند و بخارا را

که نتوانسته تا اکنون کسی پس گیرد آنها را 

از آن پس بر سر پاسخ به این ولخرجی حافظ

میان شاعران بنگر فغان و جیغ دعوا را

وجود او معمایی است پر از افسانه او افسون

ببین! خود با چنین بخشش معما در معما را

 

 


حماقت

    نظر


?.. اســمـش نــه عــشـق اســت نــه عـلاقـه و نــه عــادت...

حــمـاقــت مــحـض اسـت...

دلــتـنـگ کــسـی بــاشی...

کــه دلــش بــا تــو نــیـسـت.. ?..