سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشجو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

جملاتی زیبا از دکتر شریعتی

 جملاتی زیبا از دکتر شریعتی


 می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
 ستایش کردم ، گفتند خرافات است
 عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
 خندیدم ، گفتند دیوانه است
 دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !
 

***********************

 
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم
 که سالها به اجبار خواهیم خفت 

***********************

 
درعجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند

 و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد.
 

*********************** 


انسان مجبور نیست حقایق را بگوید
 ولی مجبور است چیزی را که می گوید 
حقیقت داشته باشد
 

***********************


 "خدایا چگونه زندگی کردن را به من بیاموز

چگونه مردن را خود خواهم آموخت

***********************


 "تهمت و دروغ"را دشمن سفارش می دهدو

منافق می سازد وعوام فریب پخش می کند و 
عامی آن را می پذیرد

 ***********************


خدایا
 شهرت منی را که می خواهم باشم
 قربانی منی را که: می خواهند باشم
 نکن .

 ***********************  
"زمانی مصاحبه گری از معلم

 صداقت و صمیمیت دکتر علی شریعتی پرسید :


به نظر شما چه لباسی را به زن امروز بپوشانیم ؟


دکتر علی شریعتی در جواب گفتند:


 نمی خواهد لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمائید . 


فکر زن را اصلاح کنید


 او خود تصمیم می گیرد که چه لباسی برازنده اوست"

 


 انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک می شود،
احساس تنهایی بیشتری می کند.

 
***********************

 ***********************

 
خداوندا من با تمام کوچکی ام,یک چیز از تو بیشتر دارم و

 آن هم خدایی است که من دارم و تو نداری
 

***********************


هر کس بد ما به خلق گوید
 ما چهره به دل نمی خراشیم 
ما خوبی او به خلق گوییـم 
 تا هر دو دروغ گفته باشیـم !
 

***********************


 خدایا هر که را عقل دادی ، چه ندادی؟

 و هر که را عقل ندادی ، چه دادی؟؟؟

***********************


 با شیطان هم داستان شدم, تا در
 برابر هیچ آدمی, سر تسلیم فرود نیاورم.
 

***********************

 هرگز از کسی که همیشه
 با من موافق بود ، چیزی یاد نگرفتم . . .

 ***********************

 
مادرم می گفت عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب؛ 
 هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام 

***********************


  گاه گاهی به یادت غزلی می خوانم 
تا نگویی که دلم غافل از آن عهد و وفاست 
خوب رویان همه گر بادل من خوب شوند 
خوبِ من، با همه خوبان, حساب توجداست!

 ***********************


 یه مرداب برای بدست آوردن

 یه نیلوفر سالها می خوابه تا
 آرامش نیلوفر به هم نخوره پس
 اگرکسی رو دوست داری برای داشتنش
 حتی شده سالها صبر کن

 ***********************


بزرگترین اقیانوس آرام است 
آرام باش تا بزرگترین باشی


تفاوت ازدواج و عشق

" تفاوت ازدواج و عشق یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود، و با ارزش، وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته، و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده، من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم، چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی ؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت، همون روز عصر با یک کپی از روزنامه برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش، به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم. در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب وعشق مثل روزنامه می مونه،ازدواج یک اطمینان برات درست می کنه که این زن یا مرد مال تو هست مال خود خودت، اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم، همیشه می تونم شام دعوتش کنم اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت بعدی اینکارو می کنم هرچقدراون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی اما وقتی که این باور در تونیست که این آدم مال منه، و هر لحظه میتونه به راحتی دل بکنه و بره مثل یه شیء باارزش ازش نگهداری می کنی و همیشه ولع داری که تا جاییکه ممکنه ازش لذت ببری شاید فردا دیگه مال من نباشه، درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه و این تفاوت عشق است با ازدواج "

منبع ایمیل  گروه ترانه ها:http://www.hamtaraneh.com